آشنايي با دنياي شعر

http://azizinasim.persiangig.com/21212569807%20%281%29.jpg

آشنايي با دنياي شعر
 محمد عزيزي نسيم
همسفر با شاعر
قسمت اوّل
چند كلمه براي دوستان شاعرم
    خيلي دلم مي خواست بدانم، شاعران با بقيه مردم چه فرقي دارند؟ تا اين كه در يك محفل ادبي، استادي گفت: «شاعران هميشه سعي مي كنند محيط اطرافشان را دقيق تر ببينند، روابط بين موجودات محيط را كشف كنند و حاصل اين ديدن و كشف كردن را با بيان هنرمندانه و صميمي بيان نمايند.»
    حالابا هم جملات بالارا بررسي مي كنيم تا ببينيم ما چقدر به شاعران نزديك هستيم.
    شاعران محيط اطرافشان را دقيق تر مي بينند. شاعران با دقت شعر مي سرايند و براي كشف دقت آنها بايد آثارشان را با آرامش، حوصله و ظرافت مطالعه كنيم.
    شاعر با ديدن يك جفت كفش پدرش به ياد خستگي هاي او مي افتد:
    «بابا رسيد و آنها
    پهلوي هم نشستند
    من پشت در دوباره
    ديدم كه خسته هستند.»
    اين خستگي پدر را در كفش ها ديدن يك كشف است. پس با يك نگاه كلي و گذرا نمي توانيم از دل انسان ها، حيوانات و اشياي اطرافمان چيزي به دست آوريم. براي كشف بايد دقت كرد، دقت در اينجا يعني تمركز بر روي موضوع و استفاده به جا از قابليت هاي آن در شعر.
    شاعر مثل كارگرداني است كه از قابليت هاي بازيگرش به خوبي آگاه است و از او در فيلمش به خوبي بازي مي گيرد.
    بعد از دقت روي يك موضوع نوبت به كشف ارتباط بين عناصر مختلف است. براي انتقال انديشه و عاطفه لازم است به عناصر مختلف به صورت صحيح شخصيت بدهيم و از آنها در جاي خودشان استفاده كنيم. كشف ارتباط نياز به ذهني خلاق و پويا دارد. خلاقيت در تمام آثار ادبي و هنري از قديم تا به امروز حرف اول را مي زده است.
    ما براي رسيدن به كشف خلاقانه نيازمند آموزش و تمرين هستيم. در فيلم رنگ خدا ساخته مجيد مجيدي نوجوان نابينا با صداي داركوبي كه نوكش را روي درخت مي كوبد، ارتباط برقرار مي كند و سعي دارد مثل الفباي تلگراف آنها را ترجمه كند. يكي از فيلم هاي كوتاه سينماي جوان ايران در جشنواره خارجي فيلم هاي 100 ثانيه برنده شد. فكر مي كنم جواني از اردبيل رتبه آورده بود. در اين فيلم نشان مي دهد كه كودكي پدر بزرگش را مي بيند كه دارد به پاشنه پاي ترك خورده اش كرم مي زند تا خوب شود. بعد از رفتن پدربزرگ، كودك مي رود قوطي كرم را برمي دارد و مي برد به سمت دشت خشك و ترك خورده تا...
    اين كشف هاي هنرمندانه را در شعرهاي خوب، به راحتي مي توان مشاهده كرد.
    دوست شاعر من!
    از امروز خوب است تمرين كنيم و تخيل خود را پرورش بدهيم.به همه چيز دقت كنيم حتي به مورچه هايي كه هميشه بي تفاوت از كنارشان گذشته ايم.
    بيا بنشينيم و مهمان روستاي كوچكشان شويم:
    «گوشه حياطمان
    روستاي كوچكي است
    روستاي موريانه ها...»
    بعد از كشف، نوبت مي رسد به بيان هنرمندانه و صميمانه.
    منظورمان از بيان هنرمندانه بياني است غيرمستقيم و ظريف؛ طوري كه خواننده اثر بدون اين كه پيام را به طور مستقيم بخواند، خودش با مطالعه اثر به پيام آن پي مي برد.
    نكته اي كه لازم ديدم كمي بيشتر درباره آن صحبت كنم، صميميت در شعر است. چه كار كنيم كه شعرمان با مخاطبش به راحتي ارتباط برقرار كند؟
    استادي مي گفت: «اگر شاعري با خودش صميمي نباشد، نمي تواند شعري صميمانه بگويد.»
    به راستي چگونه مي توانيم با خودمان، خودماني شويم؟ جواب- البته به نظر من- يك جمله است: «هميشه به خودمان راست بگوييم!»
    دروغ گفتن يك نوع فريب دادن خود يا ديگران است. اگر مي خواهيم شعرمان دلنشين باشد بايد اول از درونمان شروع كنيم چرا كه از قديم گفته اند: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست»شاعري كه دروني پاك و خالي از ناخالصي ها دارد، به راحتي مي تواند صداي طبيعت را بشنود و آن را با بياني شاعرانه ترجمه كند.
    تقوا باعث لطافت احساسات و آرامش دل مي شود. البته اميدوارم دوستان شاعرم يك دفعه احساس نكنند كه من بر منبر موعظه نشسته ام و قصد نصيحتشان را دارم چرا كه خوب مي دانم كه بيش از شما خود محتاج هدايتم.
    هدفم از اين نوشته نشان دادن اين راه است كه اگر مي خواهيم شاعري موثر باشيم بعد از يادگيري اصول و فنون اوليه سرودن، نياز به تربيت خودمان داريم.
    صميميت خالق، باخود، خلق و خلقت ثمره پرداختن به گلستان درون است.
    شايد بگوييد بعضي شاعران راه باطل نيز نكته هاي ظريفي را بيان كرده اند و ذوب سرشاري در سرودن شعر داشته اند. به نظر من جواب اين است كه شاعران ظريف انديش راه باطل اگر استعداد خدادادي شان را در مسير صحيح قرار مي دادند، آن وقت شاهد شكوفايي آنها در سطحي بسيار بالاتر و با ماندگاري بيشتر بوديم.
    انديشه با مطالعه آثار سالم رشد مي كند. كتاب خوب مثل غذاي سالم ذهن خواننده را پرورش مي دهد و كتاب ناسالم آن را مسموم مي كند.
    ما بايد در هنگام مطالعه مثل يك باغبان قارچ شناس ماهر باشيم و بتوانيم فرق آثار خوراكي و سمي را بشناسيم. پس مطالعه غذاي روح ماست. يك شاعر جوان و فعال خوب غذا مي خورد، يك پرس چلوكتاب!
    دوست شاعرم!
    دلم مي خواهد تو هم در اين باره نظر بدهي و برايم بنويسي كه براي بهتر ديدن، شنيدن و شعر سرودن چه بايد كرد؟
    در پايان چند تمرين را معرفي مي كنم. اگر برايت جالب بود و آنها را اجرا كردي، برايم بنويس و بفرست.
    تمرين هايي
    براي شاعران نوجوان
    ¤ اگر به مسافرت يا اردو رفتي:
    ¤ دم غروب، به دور دست ها خيره شويد و احساساتتان را بنويسيد. هر چه منظره روبه روي شما طبيعي تر باشد بهتر است مثل تپه، دشت، كوه و...
    ¤ به زمين نگاه كنيد و با علف هاي غريب صحرايي، سنگ ريزه ها هم صحبت شويد. سعي كنيد صداي آنها را بشنويد و براي ديگران كه نمي شنوند ترجمه شان كنيد!
    ¤ در بين راه اگر سوار بر قطار، اتوبوس و... هستي، سعي كن كنار پنجره بنشيني و بيرون را خوب ببيني. با محيط بيرون ارتباط برقرار كن. از كنار روستا كه مي گذري پيش خودت فرض كن بچه هاي آن روستا را مي شناسي و...
    بعد از اين ارتباط صميمانه را با همكاران با وفايت- قلم و كاغذ- به نام خودت به ثبت برسان!
    ¤ به باغ يا باغچه اي كه گل و گياه دارد برويد و از نزديك به برگ و گلبرگ هايشان نگاه كنيد.
    بعد گل را بو كنيد و احساستان را بنويسيد.
    ¤ آيه اي از آيات قرآن درباره آفرينش طبيعت، گردش شب و روز و... را انتخاب كنيد. بعد از تلاوت آيه با ترجمه اش، در جاي مناسبي بنشينيد و به آن فكر كنيد. مثلاپشت پنجره يا پشت بام در شب براي ديدن ستاره ها مناسب است. بعد از ديدن و انديشيدن، حاصل نگاه و فكرتان را روي كاغذ بياوريد.
    ¤ يادتان باشد قلم و كاغذ سلاح يك نويسنده و شاعر است آنها را در همه حال به همراه داشته باشيد. يك خودكار يا روان نويسي كه جوهر پس نمي دهد و يك دفترچه يادداشت جمع و جور و قشنگ با رنگ دلخواه همسفران خوبي براي شما هستند.
    ¤ وضو نور است پس چه خوب است علاوه بر نور چراغ مطالعه، نور وضو را هم براي روشنايي بيشتر به جمع آثارتان دعوت كنيد.

http://azizinasim.persiangig.com/21212569807%20%281%29.jpg
آشنايي با دنياي شعر ،پرواز كفشدوزك
قسمت دوم
دوست من!
    آيا مي دانستي كه شعر خواندن هم يك هنر است؟ البته منظورم از شعرخواني، نحوه خواندن شعر به صورت آواز يا... نيست، بلكه منظورم مطالعه شعر، با دقت و چشماني شاعرانه است.
    براي لذت بردن و فهم شعر شاعري كه بناي شعرش را با واژگان دقيقي ساخته است، لازم است بدانيم چگونه بايد آن را مطالعه كرد؟
    سرعت مطالعه شعر، با مطالعه اخبار روزنامه، لطيفه و حتي داستان فرق مي كند. مطالعه شعر بايد به آرامي و با ذره بين دقت انجام گيرد.
    بگذار مثالي بزنم:
    سوار اتوبوس شده اي و قرار است با بچه هاي شهرتان به اردو برويد. تو كنار پنجره نشسته اي و داري بيرون را تماشا مي كني. چه مي بيني؟ جاده، كوه، دشت، درختان، خانه ها و...
    بين راه اتوبوس- در كنار جنگلي- نگه مي دارد تا همه كمي استراحت كنند. تو به همراه همسفرانت پياده مي شوي تا آبي به سر و صورت بزني. درخت كهنسالي را مي بيني كه تنه اش پر از ترك هاي كوچك و بزرگ است.
    نزديك مي شوي و در لابه لاي ترك ها، كفشدوزكي را مي بيني كه دارد راه مي رود. جلوتر مي روي و انگشت نشانه ات را جلوي راهش مي گذاري.
    كفشدوزك، آهسته از انگشتت بالامي آيد. تو به روپوش قرمز و خال هاي سياهش نگاه مي كني. كفشدوزك، روي باند فرودگاه انگشت تو، آرام آرام حركت مي كند. او به قله انگشتت كه مي رسد، بال هايش را باز مي كند تا پرواز كند.
    از لابه لاي درختان نور خورشيد تابيده است روي تنه درخت، روي دست تو و كفشدوزك، نور كه به بال هاي كفشدوزك مي رسد، روي آن بال هاي ظريف، رنگين كمان كوچكي نقش مي بندد.
    كفشدوزك پرواز مي كند و تو مسير پروازش را دنبال مي كني. در همين موقع يكي از دوستانت به طرفت مي آيد و از تو مي پرسد: «به چي نگاه مي كني؟ و تو مي گويي «به رنگين كمان كوچكي كه پرواز كرد!»
    دوستت با تعجب مي گويد: «كدام رنگين كمان؟ كدام پرواز؟ من كه چيزي نمي بينم!»
    ¤ ¤ ¤
    مي بيني دوست من چطور مي شود كه يك نفر آن ظرافت و خط و خال ها را مي بيند اما يك نفر ديگر نمي بيند؟
    مطالعه شعر هم همين طور است. دو نفر شعري را مي خوانند؛ اولي فقط كلمات را مي بيند كه مثل قطاري پشت هم رديف شده اند ولي دومي هم قطار كلمات را مي بيند و هم مقصد آن را مي داند.
    حالابعد از اين مقدمه برويم سراغ يك بيت شعر از «حافظ» و آن را با هنر شعرخواني بخوانيم:
    «مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
    يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو»
    مفهوم اين بيت برگرفته از همان حديث زيباي ائمه معصومين عليهم السلام است كه فرمودند:
    «الدنيا مزرعه الاخره
    دنيا مزرعه آخرت است.»
    حافظ با نگاه كردن به آسمان شب، ستارگان را خوشه هايي ديده كه در مزرعه آسمان سبز شده اند. خوب دقت كنيد، اين نگاه با نگاه سرسري به آسمان خيلي فرق مي كند. همه با نگاه به آسمان، ماه و ستارگان را مي بينند اما اين شاعر است كه ستارگان را خوشه خوشه و ماه نو را به شكل داس ديده است.
    فرق چشم هاي شاعر و افراد معمولي در كشف همين ارتباط هاي ظريف است.
    حالابعد از كشف، تازه نوبت مهندسي واژگان است. شاعر بايد ببيند چه كلماتي بهتر مي توانند منظورش را به خواننده انتقال دهند؟
    آيا هر كلمه اي را كه به ذهنمان رسيد ،مي توانيم ميهمان خانه شعرمان كنيم؟
    هنر شاعر بعد از كشف در اين است كه از بهترين مصالح براي بناي شعرش استفاده كند.
    منظورم از مصالح شاعر، همان كلماتي هستند كه شاعر خانه شعرش را با آنها مي سازد. هر چه مصالح شاعر سنجيده تر باشند، بناي شعرش مستحكم و زيباتر خواهد بود.
    لازم است واژگان مورد استفاده چند ويژگي داشته باشند:
    1- بار عاطفي شعر را به مخاطب انتقال دهند.
    2- به راحتي نتوان آنها را حذف و يا جابجا كرد.
    3- با توجه به محتواي شعر، با ساير كلمات- از نظر ظاهر و باطن (معنا)- هماهنگي داشته باشند.
    حالابياييد باز برگرديم به مثالمان از شعر حافظ و آن را از نظر مهندسي كلمات بررسي كنيم.
    «مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
    يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو»
    مي خواهيم ببينيم آيا به راحتي مي توانيم كلمات ديگري را جايگزين واژگان بيت مورد نظرمان كنيم يا نه؛ طوري كه به شعر لطمه اي نخورد و آن را ضعيف تر نكند.
    ما مي آييم در مصراع دوم كلمه «خود» را جايگزين «خويش» مي كنيم.
    در نگاه اول وزن به هم نمي خورد و هر دو كلمه هم يك معنا را مي رسانند اما ذره بين دقت را در دست مي گيريم مي بينيم كه كلمه «خويش» در هنگام خواندن «خيش» يعني گاوآهن را هم به يادمان مي آورد. تازه متوجه ظريف انديشي و هنر حافظ مي شويم و در دل به او آفرين مي گوييم. به راستي كلمه «خويش» در ساختمان بيت مورد نظر مناسب تر است چون با كلمات ديگر مثل مزرع سبز، داس، كشته و درو هماهنگي بيشتري دارد.
    دوست من!
    همان طور كه مي بيني كلمات در يك شعر خوب، اتفاقي و بدون برنامه در كنار هم قرار نمي گيرند بلكه بسيار دقيق و حساب شده انتخاب مي شوند.
    حالاتو با دقت در عمق كلمات و چيدمان حساب شده يك شعر مي تواني به ميزان هنرمندي شاعرش پي ببري.
    راستي!
    اگر شعر خوبي را خواندي و از آن لذت بردي. برايمان بفرست و بنويس كه چه نكته هايي از آن شعر برايت جالب بوده است.
    نقد شعرهاي چاپ شده در مدرسه هم مي تواند به پرورش قلم تو ياري رساند. اگر نامه نوشتي بنويس: «برسد به دست مسئول كارگاه شعر».
    چشم انتظار آثار خلاق تو هستم.

 http://azizinasim.persiangig.com/21212569807%20%281%29.jpg

برادري
يك كبوتر سياه
يك كبوتر سفيد
در كنار هم
با دو قلب گرم
با دو دست مهر
روي ناودان خانه گلي ما
لانه اي درست كرده اند
از درخت و سنگ و گل
روزها
بر زمين آفتابي حياطمان
راه مي روند
گاه در ميان ابر
چون دو نقطه قشنگ
ناپديد مي شوند
شب دوباره ناودان خانه گلي ما
از صداي دوستي آن دو يار مهربان
آن سپيد و آن سياه
آن كبوتران
شلوغ مي شود
¤¤
آه، اي كبوتر سپيد من!
كاش
مردمان روزگار ما
چون تو
يك دل سپيد و ساده داشتند
آي كودكان ساده سياه!
چه مي كنيد
من دلم برايتان گرفته است.

زنده ياد سلمان هراتي

انتخاب از كتاب: از اين ستاره تا آن سياه. حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي

http://azizinasim.persiangig.com/21212569807%20%282%29.jpg

نگاهي به شعر «برادري»
تبعيض نژادي از قديم تا به امروز در جهان سنتي آزاردهنده بوده و هست. پروردگار مهربانمان در قرآن فرموده است: «گرامي ترين شما نزد پروردگار، پرهيزكارترين شماست.» در دين ما برتري به تقواست نه رنگ، زبان و...
يك شاعر خلاق مثل زنده ياد سلمان هراتي كه يك معلم نيز بود، در برابر بي عدالتي و برتري دادن رنگ سفيد بر سياه، با انتخاب واژگاني مناسب شعري زيبا مي آفريند. جالب است بدانيد كه موضوع «تبعيض نژادي» علاوه بر ذهن شاعران و نويسندگان، فكر هنرمندان را نيز به خود مشغول كرده است.
در اينترنت عكسي را ديدم كه صحنه دلخراشي را نشان مي داد. در اين عكس يك دختر خردسال سياه پوست، به صورت نشسته در حال حركت به سمت مسئولين پخش غذا در يكي از كشورهاي آفريقايي است. در كنار دخترك يك پرنده لاشخوار در كمين نشسته است تا...
اين عكس در جهان برنده جايزه شده و سر و صداي زيادي نيز به پا كرد. نكته اي را كه مي خواهم بگويم اين است كه يك شاعر، نويسنده يا هنرمند مي تواند به يك موضوع نگاه جديدي داشته باشد. شايد بتوان گفت براي يك موضوع به اندازه تمام آدم هاي دنيا زاويه ديد وجود دارد.
هنر آن است كه براي بيان يك موضوع از پنجره اي استفاده كنيم كه تازه و مناسب بوده و تأثيرگذاري آن نيز بيشتر باشد.

گزارش تخلف
بعدی